18+(عاشقانه)+18

عکس عاشقانه با مطالب

روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من

خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جداي و بريدن و شكستن

چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز

برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته

روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من

ميخواي بري ،برو كنار اون كه....حرفاش دروغه گل تنهاي من

 

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 18:5 ] [ مبین ]

[ ]

كسي ديگر نمي كوبد در اين خانه‌ي متروك ويران را

كسي ديگر نمي پرسد چرا تنهاي تنهايم

و من چون شمع مي سوزم و ديگر هيچ چيز از من نمي‌ماند

و من گريان و نالانم و من تنهاي تنهايم 

درون كلبه‌ي خاموش خويش اما

كسي حال من غمگين نمي‌پرسد

و من درياي پر اشكم كه توفاني به دل دارم

درون سينه‌ي پر جوش خويش اما

كسي حال من تنها نمي‌پرسد

و من چون تك درخت زرد پاييزم

كه هردم با نسيمي مي‌شود برگي جدا از او

و ديگر هيچ چيز از من نمي‌ماند

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 18:2 ] [ مبین ]

[ ]

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

امشب از آسمان دیده‌ی تو         روی شعرم ستاره می‌بارد

در سکوت سپید کاغذها               پنجه‌هایم جرقه می‌کارد

شعر دیوانه‌ی تب آلودم               شرمگین از شیار خواهش‌ها

پیکرش را دوباره می‌سوزد          عطش جاودان آتش‌ها

آری آغاز دوست داشتن است          گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیدیشم                که همین دوست داشتن زیباست

از سیاهی چرا حذر کردن            شب پر از قطره‌های الماس است

آنچه از شب به جا می‌ماند          عطر سکرآور گل یاس است

آه بگذار گم شوم در تو                 کس نیابد ز من نشانه‌ی من

روح سوزان آه مرطوبت                 بوزد بر تن ترانه‌ی من

دانی از زندگی چه می‌خواهم         من تو باشم... تو... پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود                  بار دیگر تو....بار دیگر تو

بس که لبریزم از تو، می‌خواهم       بدوم در میان صحراها

سر بکوبم به سنگ کوهستان          تن بکوبم به موج دریاها

آری آغاز دوست داشتن است          گرچه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیدیشم                  که همین دوست داشتن زیباست

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 18:1 ] [ مبین ]

[ ]

نار شمعدانهای سیاه شده،ساعت وارونه افتاده بود روی رف و عقربه هایش می چرخید.

برگشتم و بیرون را نگاه کردم.تصویر کم جان شیاری بلند و شیری رنگ در قاب کبود شیشه ای

درب شکل گرفت.شیاری که در امتداد تنم بالا می آمد،دور صورتم می پیچید و از پشت شانه ام فرو می افتاد.

آن طرف اما ،رنگ رفته قزافیهای حیاط هنوز در گرگ و میش غروب رد آشنایی داشت.نفس عمیقی کشیدم.

عطر موهای بلند و تازه در مشامم می پیچید.بوی آشنایی که هنوز هم تنم را می لرزاند و ذوق فشفه های دور حوض را بیادم می آورد.جلوتر رفتم،شیاره کم جان در قاب شیشه ای درب بهم ریخت.آنشب هم که او رفت قلبم بهم ریخت.

خراشی بر دلم افتاد.داد کشیدم.صدای دکتر را شنیدم که می گفت:"شاید بمونه.....جوونای این دوره همشون......"

در چهره اش نگرانی مرده بود.وقتی رفت چیزی افتاد.صدای قلبی آمد.دور حوض کسی دنبال چیزی می گشت.

چارقد سفیدی داشت که به آن عادت داشتم باگلهای ریز خاکستری.زیر لب چیزی زمزمه میکرد.گفته بود که بمانم،

اما...آخر مادرم بود.باید می ماندم؟!آنهم وقتی که از پشت دستهایم خال صورتش را می دیدم که ماه گرفتگی روی تن درخت شده بود.کنار حوض ایستادم.آسمان جوهری بود.خواستم تا گیلاسی را که روی آّب می چرخید بگیرم.خم شدم.

شیاره بلند و شیری رنگ در حوض کشیده شد.انگشتانم را دور آن حلقه زدم اما نشد.به دستم نیامد همیشه دوست داشتم کسی زیر چشمی به من خیره شود.سرم را بلند کردم،آن طرف کنار درخت ایستاده بود وبه من نگاه می کرد.

گفتم:"چشمات رو ببند تا...."گفت:"اول یه گیلاس".رفتم که در گوشش زمزمه کنم،پس رفت و محو شد.

آنجا تنها تار و پود شیاری بود که روی حوض نوسان آتش داشت.از تهش صدای قلاب می آمد.

ظریف بود اما من می شنیدم می گفت:"فقط برای تو می بافم یادگار ماه عسل".نمی گفت هم می دانستم،

دوست داشتم که باور کنم.حتی حالا که در کنارم نبود.وقتی مادرم گفت ماه شب چهارده می رویم خواستگاری،

برف بود که می رقصید و پشت سر اسفند گل آتش را سیاه می کرد.اما مگر لباس تازه نپوشیده بودم؟

ریشهای کهنه ام را نتراشیده بودم.مگر کفشهایم را برق نینداخته بودم که رفت؟و من در آستانه ی در بغضم ترکید

در کوچه و تا صبح به رود خانه پشت محله رفتم و در آمدم . گفتم:آخر چرا؟موهای مادرم اینقدر سفید نبود.می خواستم بمانم اما دست خودم نبود.نفس کشیدم.عمیق تر،شیاره در حوض بهم ریخت.ماه را دیدم که وارد حوض شد.ازآن بالا ،

چارق سفیدی به سر داشت با لکه های خاکستری سرد.

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:57 ] [ مبین ]

[ ]



ایســــــتــــاده ام …

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:42 ] [ مبین ]

[ ]

 
 
خدایـــــا

این بند دل آدم کجاست؟؟

ک گاهی با یک

اسم..

نگاه..

با حضور یک نفر..

و یا با یک لبخند “پاره میشود”

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:41 ] [ مبین ]

[ ]

 

درد می کشم ، درد !

 هم تلخ است هم ارزان

هم گیراییش بالاست !

 هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد

ناباب نبود ،

اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که

ماندنی نیست ، همین . . .

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:37 ] [ مبین ]

[ ]




من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…

از تمام زمین یک خیابان را…

و از تمام تو…

یک دست که قفل شود در دست من…

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:34 ] [ مبین ]

[ ]

 

گفته باشم …

 

من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،

 

سخت است بدانم میبینی و بی خیالی …

 

تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:33 ] [ مبین ]

[ ]

 

هیـــسـ

 

 

این بازی عادلانه نیستـــ …..

 

 

این زندگی همه اش  مار بــود

 

 

پلّه هایش کجـــــاستـــ…؟؟؟

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:32 ] [ مبین ]

[ ]

 

درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است

 

 

دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد !

 

 

چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن . .

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:31 ] [ مبین ]

[ ]

 

شعرهایم را میخوانی…

 

و میگویی روان پریش شده ام !

 

پیچیده است … قبول …

 

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …

 

تو ساده تر نگاه کن …

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:30 ] [ مبین ]

[ ]

دلم بشكنه حرفي نيست ... حقيقت رو ازت ميخوام            بهم راحت بگو ميري حالا كه سرده روياهام

  نميدونم كجابود كه دلت رو دادي دست اون                خودت خورشيد شدي بي من منم دلتنگي بارون

يه بار فكر منم كن كه ... دلم داغونه داغونه ...            تو ميري عاقبت با اون كه دستام خالي مي مونه

دلم بشكنه حرفي نيست  فقط كاش لايقت باشه       ميرم از قلب تو بيرون كه عشقش تو دلت جاشه

.

.

.

دلم بشكنه حرفي نيست ... اگه تو يار و همراه شي     ولي ميشد بموني و كمي هم عاشقم باشي

همه فكرش شده چشمات گاهي دستاتو ميگيره       يه وقت تنهاش نزاري كه مثل من ميشه ميميره

                            دلم بشكنه حرفي نيست ...... فقط كاش لايقت باشه

                            ميرم از قلب تو بيرون كه عشقش تو دلت جاشه ...!!!                                 

 

 11.png

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:28 ] [ مبین ]

[ ]

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 17:24 ] [ مبین ]

[ ]

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل

خوب است

مثل همین باران بی سوالگریه

که هی می بارد...مهر شده

[ چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:,

] [ 14:42 ] [ مبین ]

[ ]